​#دلخوشیای_کوچولو_در_میان_سیل_غمها


یادمه یه همسایه داشتیم که از اینجا اسباب کشی کرد،تو همون بدو بدو سوار شدن  به ماشین یه گلدون بهم داد که یه شاخه ضعیف وشکننده توش بود. گفت :شوهرش خواسته بندازه سطل آشغال؛ گناه داره ببین زنده می مونه!!

اصلا رشد نمی کنه ولی……

من گلدونه رو ازش گرفتم یه شاخه داشت چند تا گلدون دیگه رو گذاشتم کنارش .

این شاخه عزیز هرروز بزرگتر و پر شاخ برگتر شد…الان جوریه که از هشت پله بلندتر شده،شاخه هاش از پا گرد کاملا مشخصن، عاشق این شکوفاییشم.

چند شب پیش  شوهر یه همسایه دیگرمون می گفت “چقدر قشنگه این یه قلمه بدین به ما”

رفتم گلم رو ناز کردم که نترسه….

اسمش رو گذاشتم گیسوکمند

??

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[یکشنبه 1397-07-15] [ 03:25:00 ب.ظ ]