گل گاو زبون
 
  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما  

   


فروردین 1399
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





جستجو





  غذای اسب غذای سوار نباشد   ...

این تن اسبِ توست و این عالم آخور اوست؛ غذای اسب، غذای سوار نباشد.

#فیه_ما_فیه

1526493622k_pic_6abc58f8-f9f4-452a-b1a5-c87f5f6ef4cf.jpg

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1399-01-26] [ 02:49:00 ب.ظ ]





  لعنت یا رحمت   ...

#آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی میکرد. هرکسی گندمی را نزد او برای آرد کردن می‌برد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمیداشت، مردم ده با اینکه دزدی آشکار وی را میدیدند، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره‌ای نداشتند و فقط نفرینش میکردند.

پس از چند سال آسیابان مُرد و آسیاب به پسرانش رسید. شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم. پسران هریک راهکار ارائه نمود. پسر کوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده و تنها دستمزد میگیریم

پسر بزرگتر گفت: اگر ما چنین کنیم، مردم چون انصاف ما را ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. “بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با این کار مردم به پدر درود میفرستند و میگویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف‌تر از پسرانش بود.”

چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل مسئولین ما رسید!

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت



[سه شنبه 1399-01-05] [ 03:23:00 ب.ظ ]






  خانه آخرین مطالب لینک دوستان تماس با ما