من پُرم از خاطرات وقصه های کودکی
این که #روباهی چگونه می فریبد زاغکی
قصه ی افتادن دندان شیری از #هما
لاک پشت و تکه چوب و فکرهای اُردکی
قصه یِ گاو حسن دارا و سارا و امین
روز بارانی کتاب خیس کبری طفلکی
تیله بازی در حیاط و کوچه و فرشِ اتاق
بر سر کبریت وسکّه یا که درب تَشتکی
چای والفجر و سماور نفتیِ کنج اتاق
مادرم هرگز نیاورد استکان بی نعلبکی
داستانِ نوک طلا با مخمل و مادر بزرگ
در دهی زیبا که زخمی گشته بچه لک لکی
هاج زنبور عسل ، نِل در فِراق مادرش
یاد دوران اوشین و نقطه های برفکی
هشت سال از دوران شیرین اما تلخ ما
بذر آژیر #خطر با حمله های #موشکی
تا کجاها میبرَد امشب مرا این خاطره
کاش میرفتم به آن دوران خوبم ، دزدکی
یاد آن دوران همیشه با من ودر #قلب من
من به یاد خاطراتت،زنده ام ای #کودکی
[دوشنبه 1398-10-30] [ 03:56:00 ب.ظ ]