#شهید_چمران
شهید چمران دورانی که ابتدایی بود نشسته بود گریه می کرد؛ تعجب کرده بودیم که این همه گریه برای چیه. دوستش گفت: چیزیش نیست، من#ریاضی نمره نیاوردم به خاطر من داره گریه می کنه.
بعدش به خاطر اینکه ریاضیش خوب بود، یه کلاس شبانه راه انداخته بود میدان سرپولک، زیر نور تیر چراغ برق به بچه هایی که ضعیف بودند ریاضی درس میداد… (یادگاران، جلد اول، صفحه 1و2)
این روزهای امتحانی، به دوستانتون کمک کنید. کمک کردن فقط #صدقه دادن نیست. خدا یه جای خوب توی زندگیتون #جبران میکنه.
یادمه داداش کوچیکم میگفت؛ سرِ جلسهی امتحان یکی از بچهها هی التماس میکرد که جواب سوالو بگو. منم اصلا جواب ندادم.
وقتی خواستم برگه رو تحویل بدم گفت: خیلی نامردی، خب یه کمکی میکردی دیگه
منم یه پونصد تومنی از جیبم درآوردم گذاشتم روی برگهی امتحانیش??
فکر کنم دیگه تا عمر داره از کسی سرِ جلسه امتحان درخواست کمک نکنه?
[دوشنبه 1398-04-03] [ 05:52:00 ق.ظ ]